هر چه دل تنگت میخواهد بگو


نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 ﺑﻪ ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩﻡ،
ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺎ ﻫﻨﺪﺯﻓﯿﺮﯼ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩ ...


ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻭﺍﻧﻤﻮﺩ ﮐﻨﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ 
ﻣﯿﺪﻩ ....

ﺑﻌﺪ ﯾﻬﻮ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺷﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﯾﻬﻮ
ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻮ ﻭ ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﮔﺮﻓﺖ ....


ﻣﻨﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ 

"ﺁﯼ ﺑﺮﯼ ﺑﺎﺥ ﺑﺮﯼ ﺑﺎﺥ" ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﺍﺩ.

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺨﻨﺪﻩ ﯾﺎ ﻓﺤﺸﻢ ﺑﺪﻩ 

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 يه بار با يه بنده خدايي دعوام شد در حد بزن بزن!!!

بعد يهو ديدم وسط دعوا نشستشروع کردخنديدن گفتم واسه چي ميخندي؟

گفت چرا وقتي مشت ميزني مثل اين فيلم هنديا صداشم در مياري؟؟؟ :)))

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

اگر مايليد به کسي لب بدهيد به نکات زير توجه کنيد:
.
.
.
.
.
.
.
..........خاک بر سرم مگه مايليد؟؟


بابا مملکت اسلامي هستا!!
ميخواييد بهشت و به يه بوسه بفروشي ؟؟؟


نکن برادرمن ، خواهر من بده زشته ، قباحت داره .. :(((((

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

نمیدونم چرا دخـترای امـــروزی از سایز كله شون راضـی نیستند !


حتــــــما بـــاید یه قابـلمه یا زود پزی ، چیزی بـذارن زیر روسری شون تا


ســـرشـون بشــه اندازه گنبد امامزاده داود ...

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 خونمون مهمون اومد ،

 

وقتی در رو بازکردم دخترشون قدش حدود 190 بود

وقتی کفشش رو درآورد 175 شد ،
اومد توی خونه گل سرش رو برداشت شد 150
نگرانم کم کم محو بشه .!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 این پسرهایی هستن که ابرو برمیدارند... ناخن بلند میزارند...

موهاشونو مش می کنند... گوشواره هم میندازند... ا

اینا حامله هم میشن..؟

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

دیشب با دوستم رفته بودم رستوان,روبروی تخت ما یه دختر و پسر نشسته بودن 

که پسره پشتش به تخت ما بود،معلوم بود با هم دوست هستند،

اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد,قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست،

دختره شروع کرد به آمار دادن،سرمو انداختم پایین,دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم

خلاصه

یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم،با نگاهش قبول کرد،بلند شدن،

پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به

تخته ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت،

براش نوشته بودم . . . . . . . . خیـــــــلی پَستی 

 
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

کی میگه ما مردا احساسات نداریم؟


من خودم بارها و بارها احساس تشنگی کردم
...!


شاید باورتون نشه ولی احساس گشنگی هم می کنم !

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خونه‌ی مادربزرگه الآن آپارتمانه خونه‌ی مادربزرگه استخر و لابی داره ... خونه‌ی مادربزرگه WIFI مفتی داره خونه‌ی مادربزرگه دیش و LNB داره . کنار خونه‌ی اون همیشه پارتی برپاست پارتی‌های محله پر شور و شوق و غوغاست ماردبزرگه الآن مازراتی سواره رنگ موهاشم هر روز جورواجور و باحاله . خونه‌ی مادربزرگه الآن آپارتمانه خونه‌ی مادربزرگه استخر و لابی داره خونه‌ی مادربزرگه WIFI مفتی داره خونه‌ی مادربزرگه دیش و LNB داره . مادربزرگه الآن شلوار جین میپوشه کفش کالج و کیفش همیشه روبه‌روشه مادربزرگه هر شب GEM TV رو میبنه خرم سلطان و سنبل، لامیا رو میبینه . خونه‌ی مادربزرگه هنوز خیلی باحاله خونه‌ی مادربزرگه حرفای خاصی داره ... برگرفته از صفحه کارتونهای زمان ما.!
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

اگر یه روز از خواب بیدار بشی و ببینی تموم زندگیت یه فیلم بوده ،


اسم فیلمت رو چی میذاری !؟

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دخترایی که در حال ترشیدنن برن ادامه مطلب یه عکس پسر گذاشتم ماه اگه پسندیدین نظر بزارین شمارشو بدم بهتون بیشتر اشنا شین


ادامه مطلب
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

یه عمه دارم، خدایش خیلی آدم خوبیه،

 

خداوکیلی حقش بود که خالم باشه!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

امروز به دختر همسایه بغلیمون گفتم:

امسال سعادت نداشتیم نذری شما رو بخوریم...
برگشته بهم می گه:

سعادت نمی خواست، اگه قد یه نخود شعور داشتی و تو این همه سال

یه بار به جای «خدا قبول کنه» یه گل رز می ذاشتی تو ظرف و پس می دادی

الان با 4 تا توله هامون پای دیگ بودیم!! 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

این پارتی بمناسبت جشن تولد یک سالگی دختر

یکی از برج سازان تهران برپا شده بود
تصاویری که مشاهده می فرمایید

از این مراسم لهو لعب گرفته شده است

اکثر دختر و پسرهای حاضر در این پارتی در زمان دستگیری

در حالت زننده ای در کنار هم خوابیده بودند...

 

عکس های گرفته شده را در ادامه مطالب ببینید...!!!!!

 


ادامه مطلب
نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

این دخترا واسه چی اینقدر حساس شدن ؟

زنگ زدم به ساناز تا اسم سارا رو شنید قطع کرد ؛

همش به خاطر این نیلوفره که حواس واسه آدم نمیذاره ،

گیر داده میگه لاله کیه ؟ گفتم منظـورت لادنه ؟ اونم قهر کرد …

اصن ولشون کن بابا …

بذار یه زنگ بزنم به شادی چون فقط اون و مهسا و نسترن و سمیرا و

شیما منو درک میکنن

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

وصیت یک دختر :

 

بعد از مرگم مرا غسل ندید آرایشم خراب میشه.......!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 
 
بعد از کلاس به دختره گفتم جزوه تون رو بدید کپی کنم
کپی بسته بود بهش گفتم من وسیله دارم تو شهر میرم
شمام بیاید که جزوه رو کپی کنم، اونم گفت میشه دوستام هم بیان ؟
من گفتم شرمنده ماشین من کوپه هستش فقط واسه ۲ نفر هستش !
یهو یه نیش خند زد بعد رفت پیش دوستاشو پچ پچ کرد اومد که بریم
تو راه هی سوال میپرسید که اسمتون چیه و ….
دوستاش به فاصله چند قدم قبل از ما میومدن
تا رسیدیم درب دانشگاه و رفتیم نزدیک ماشین
وقتی در وانتو باز کردم قیافه این بشر دیدنی بود یهو دوستاش شروع کردن به خندیدن
منم یهو زدم زیر خنده دختره هم ۲-۳ تا فحش داد جزوشم نداد رفت پیش دوستاش :|

منم کف زمینُ گاز میزدم

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پس از مرگ از شخصي پرسيدند :

 

جواني خود را چگونه گذراندي ؟

 

ندايي از عرش برآمد که :

 

بدبخت ايرانيه ،

 

ولش کنين ،

 

برين سراغ سوال بعدي....

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺨﻴﺮ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﻣﺸﻬﺪ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ
پسر عموم ﮐﺮﻣش ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺸﻴﻨﻴﻢ ﺭﻭ ﻭﻳﻠﭽﺮ!
ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻭﺭﺩﻳﻢ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﺳﻤﺖ ﺣﺮﻡ
ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ
ﭼﺸﻤﺘﻮﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺪ ﻧﺒﻴﻨﻪ ﺣﻮﺍﺳش ﻧﺒﻮﺩ ﮐﺠﺎس
ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻭﻳﻠﭽﺮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑیاد پیش ﺑﻘﻴﻪ ﮐﻪ ﺩﻳﺪ ﻣﻠﺖ
ﻳﺠﻮﺭﻱ ﻧﮕﺎش ﻣﻴﮑﻨﻦ!
ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩش ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻭﻳﻠﭽﺮ! ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﻴﺪ ﺟﻪ ﻏﻠﻄﻲ
ﮐﺮﺩه!
ﻧﺎﻣﺮﺩﺍ ﺍﻣﻮﻥ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﺩﺭ ﺑﺮه ﻓﻘﻂ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﻴﮑﺮﺩ ﺑﺎ ﺷﻠﻮﺍﺭش
ﮐﺎﺭﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘه
ﭘﻴﺮﻫﻨشو ﺗﻴﮑﻪ ﺗﻴﮑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺧﺮﺵ ﻃﻮﺭﻱ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻭﻳﻠﭽﺮ ﺗﺎ
ﻫﺘﻞ ﺭﻓﺘﻴﻢ !...

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

توانا بُوَد , هر که ‘ دارا ‘ بُوَد ….. زِ ‘ ثروت ‘ دلِ پیر , بُرنا بُوَد


به ثروت هر آن ابله بی سواد …… به نزد کسان ، به به ! چه آقا بود.

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀


ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﺮﺩم ﺩﻧﯿﺎ :

وقتی ﻗﯿﻤت ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﯿﺸﻪ

.
.
.
.
.
.
ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻭﺿﻌﯿﻪ ؟ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﻪ .. ﺑﺎﯾﺪ ﺭﺋﯿﺲ
ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ ﺑﺪﻩ ... ﻭﺯﯾﺮﻩ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ ﺑﺪﻩ

 

ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ:
ﺁخ ﺟﻮﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﯿﺨﺮﻧﺪ !!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

من موندم حضرت نوح کجا زندگي ميکرده که همه نوع حيوون اونجا بوده ،

بابا خب مثلا پنگوئن و زرافه و خرس پاندا که تو يه اقليم نميگنجند.

يا اينکه سر راه رفته قطب شمال و چين؟!!

احتمالاً هماهنگ کرده مثلاً فلان ساعت سرِ کانالِ سوئز باشيد ...!!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دانشنمدان متعقدند که مغز انسان فقط به اول وآخر کملات توجه مکینه
برای هیمنه که تونستی اینو بخونی!
حالا ازاول بخون ببین چند تا غلط داره؟

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدا انصافتو شکر چرا بعضیا اونقدر بالا بالا هان بعضیا........... 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

می دونی نصف النهار چیه؟

؟

.
.
.



شامی است که از نهار باقی مانده.................................!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

یه روز شهاب رفیقم با دوس دخترش رو بیرون دیدم...رفتم بغلش کردم گفتم به به آقا پدرام...
 
شما کجا اینجا کجا!! دختره گفت مگه اسمت شهاب نبود؟؟
 
گفتم به شما گفته شهاب؟؟ این عادتشه به همه دخترا یه اسم جدید میگه!
 
راستی من دیگه باید برم... فقط سارا گفت بهت بگم خیلی بیمعرفتی!!!
 
هیچی دیگه...

 

 

الان متواری ام. درخواست پناهندگی دادم....!

 

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بودتصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند.او یک بسته بیسکوییت خریدو بروی یک صندلی نشست و در ارامش شروع به خواندن کتاب کرد. مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه میخواند وقتی که او بیسکوییت را به دهان گذاشت متوجه شد که مرد هم یک بیسکوییت برداشت وخورد او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت پیش خود فکر کرد بهتر است ناراحت نشوم شاید اشتباه کرده باشم ولی این ماجرا تکرار شد هر بار که او یک بیسکوییت بر میداشت ان مرد هم این کار را میکرد اینکار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمیخواست واکنشی نشان دهد وقتی که تنها یک بسکییت باقی مانده بود ‍پیش خود فکر کرد;حالا ببینم این مرد بی ادب چه کار خواهد کرد ?مرد اخرین بیسکوییت را نصف کرد و نصفش را خرد .این دیگه خیلی ‍‍پرو یی میخواست زن جوان حسابی عصبانی شده بود. در این هنگام بلند گوی فرود گاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیما است. ان زن کتابش رابست چیز هایش را جمع و جور کرد وبا نگاه تندی که به مرد انداخت از انجا دور شد و با سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی اش نشست دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوییتش انجاست باز نشده و دست نخورده! خیلی شرمنده شد! از خودش بدش امد...یادش رفته بود بییسکوییتی که خریده بود داخل ساکش گذاشته بود. ان مرد بیسکوییت هایش را با او تقسیم کرده بود بدون انکه عصبانی وبر اشفته شود!!!

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خدایا فقیران کشورم را به سومالی منتقل بگردان تا از کمک های کشور ما برخوردار بگردند

نویسنده: عقرب شاه ׀ تاریخ: چهار شنبه 16 مرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , aghrabshah.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com